خلاصه قسمت های امپراطور دریا - افسانه جومونگ و امپراطور دریا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز: پنج شنبه 103 آذر 22

بانو جانگ هوا را بعنوان مسئول کاروان تجاری بانو جمی بخاطر کالاهای ممنوعی که در بار آنها بوده دستگیر میکنند.گونگ بوک در صحبتی با یون جان به او میگوید که بعنوان افسر امنیتی ارباب سول پیانگ شده است.

 

یونجان برای آزادی جانگ هوا از زندان سعی در معامله با بازرگانی چینی میکند تا از طریق او بتواند جانگ هوا را آزاد کند او با سنگه های نقره سعی در این کار دارد از این طرف هم گونگ بوک برای نجات جانگ هوا سعی میکند با شرکت در مبارزات پنهانی و پولی که از اینراه بدست میاورد او را نجات دهد

بقیه خلاصه قسمت را در ادامه مطلب ببینید.

ادامه مطلب...

 نوشته شده توسط زانیار در شنبه 86/10/15 و ساعت 10:53 عصر | نظرات شما درباره این مطلب()



 نوشته شده توسط زانیار در شنبه 86/10/15 و ساعت 8:41 عصر | نظرات شما درباره این مطلب()

با سلام خلاصه قسمت یازدهم امپراطور دریا را تقدیم میکنم

گونگ بوک در مبارزه پیروز میشود وبعد از آن بانو جمی بخاطر نگاه خشمگین گونگ بوک به خودش نگران میشود او با جانگ هوا صحبت میکند ومیگوید که همان موقع که آنها اسیر بودند باید آنها را میکشتند.از این طرف هم ارباب جو بمناسبت پیروزی گلادیاتورها جشنی برپا میکند

گونگ بوک شب هنگام به میون میگوید که او بانو جمی را در پایان مسابقه دیده و اگر او اینجاست پس بانو جانگ هوا هم باید در یانگزو باشد.از این طرف یون جان به بانو جانگ هوا میگوید که گونگ بوک برای ساختن دیوار قلعه کیلومترها از یانگزو دور میباشد و او بهتر است که گونگ بوک را فراموش کند.جانگ هوا نیز اشک میریزد.       بقیه ادامه قسمت را در ادامه مطلب ببینید.

ادامه مطلب...

 نوشته شده توسط زانیار در شنبه 86/10/15 و ساعت 7:42 عصر | نظرات شما درباره این مطلب()

سلام دوستان عزیز
خلاصه قسمت دهم امپراطور دریا را تقدیم میکنم

جانگ هوا برای سفر به چین آماده میشود او خدمه کشتی را برای این سفر مهیا کرده است.در حالیکه به کتابهای تجاری نگاه میکند خاطرات گذشته با گونگ بوک برای او زنده میشود

soo ae

از این طرف طی آموزشی سخت گلادیاتورها باید از صخره ای بالا بروند یکی از افراد میافتد و کشته میشود در آموزش دیگر شش زره در نقطه ای قرار دارد و کسانی که نتوانند زره ای بیاورند باید دوباره از صخره بالا بروند گونگ بوک و میون زره میگیرند ولی یکی از افراد به آنها حقه میزند وزره گونگ بوک را میدزدد این باعث میشود که گونگ بوک دوباره از صخره بالا برود

و سرانجام کشتی تجاری همراه با بانو جمی جانگ هوا عازم چین میشود در یانگزو جانگ هوا به سون جانگ میگوید که به دنبال گونگ بوک بگردد سون جانگ هم میگوید که او خودش نیز قصد داشت که دنبال گونگ بوک و میون بگردد

ادامه مطلب...

 نوشته شده توسط زانیار در جمعه 86/10/14 و ساعت 2:42 عصر | نظرات شما درباره این مطلب()

با سلام به دوستان عزیزم خلاصه قسمت نهم امپراطور دریا را تقدیم میکنم

اما بازرگانی که از این ببعد او را بیشتر خواهیم دید(ارباب جو) گونگ بوک و میون را میبیند که زیر خاکها مدفون شده اند وبه این شکل آنها از مرگ نجات پیدا میکنند ولی ارباب جو آنها را به همان محلی که فرار کرده بودند برمیگرداند.بازرگان بدنبال روسا همان کسی توسط گونگ بوک کشته شد آمده بود ولی فهمید که او کشته شده او بسراغ گونگ بوک و میون که تا گردن در خاک دفن شده بودند میرود

او با شمشیری بسوی گونگ بوک شهامت او را امتحان میکند و مورد پسندش قرار میگیرد تصمیم میگیرد که آنها را بخرد او با مبلغی بیشتر آنها را دوباره بدست میآورد و درست در لحظه ای که آنها را در قفسی زندانی میبرند یون جان فرا میرسداما یون جان دیر رسیده بود و شخصی که آنها را فروخته بود بدروغ گفت که آنها در فرار کشته شده اند .یون جان نیزبازمیگردد

ادامه مطلب...

 نوشته شده توسط زانیار در جمعه 86/10/14 و ساعت 2:29 عصر | نظرات شما درباره این مطلب()

گونگ بوک و میون وارد قلعه ای میشوند و در آنجا بازرگانی با آنها صحبت میکند و از آنها کار کردن سخت میخواهد.مشکل آنها این است که زبان چینی بلد نیستند.گونگ بوک از فرط خستگی خواب جانگ هوا را میبیند ولی در خواب هم به او نمیرسد

شب هنگام افراد زندانی آنها را میزنند و آنها را با رییس روسا آشنا میکنند که او اولین رییس زندان است وباید حرفهای او را گوش کنند.زنگ غذا بصدا در میاید ولی چون آنها این زنگ را نمیشناسند دیر میرسند.یکی از افراد رییس اول به آنها میگوید که آنها چگونه میتوانند بدون غذا زنده بمانند.او توضیح میدهد که به فکر فرار نباشند زیرا تا کیلومترها خبری از هیچ شهری نیست وآنها باید به این فکر کنند که در اینجا بتوانند فقط زنده بمانند

ادامه مطلب...

 نوشته شده توسط زانیار در جمعه 86/10/14 و ساعت 2:27 عصر | نظرات شما درباره این مطلب()

 با سلام به دوستان عزیز قسمت هفتم امپراطور دریا را تقدیم میکنم.

 

گونگ بوک ومیون دستگیر میشوند و از این طرف هم جانگ هوا هر چقدر منتظر آنها میماند بی نتیجه است.


گونگ بوک ومیون به زندان انداخته میشوند.بانو جمی برای تغییر در کتابهای مربوط به تجارت وآمار وارقام به دنبال جانگ هوا میفرستد ولی او نیست.بعد از مدتی او برمیگردد وبه بهانه سالگرد وخاطره مادرش از این خطر فرار میکند.ندیمه او خبر می آورد که گونگ بوک ومیون در زندان هستند.جانگ هوا نیز اشک میریزد

ادامه مطلب...

 نوشته شده توسط زانیار در جمعه 86/10/14 و ساعت 2:23 عصر | نظرات شما درباره این مطلب()

گونک بوک به جانگ هوا میگوید که چرا قبول کرده با آن  شخص ازدواج کند.جانگ هوا در حالیکه رویش را از او برمیگرداند تا اشکهایش را نبیند به او گفت که بخاطر زندگی برادرش وهمچنین برگرداندن اعتبار خانوادگی خودش اینکار را انجام داده است.

گونک بوک در اتاق خودش را حبس میکند و به فکر حرفهای گذشته جانگ هوا می افتد.جانگ هوا نیز بسیار ناراحت است.بانو جمی وارد اتاقش میشود و به او میگوید که ژنرال بزودی بازمیگردد واو باید آماده باشد.جانگ هوا نیز با لباسی بسیار زیبا وچهره زیباتر آماده میشود.

ادامه مطلب...

 نوشته شده توسط زانیار در جمعه 86/10/14 و ساعت 11:45 صبح | نظرات شما درباره این مطلب()
<   <<   6   7      
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خلاصه قسمت ششم افسانه جومونگ
عکس هاجین بازیگرامپراطوردریا
[عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا