خلاصه قسمت دوم امپراطور دریا - افسانه جومونگ و امپراطور دریا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز: یکشنبه 103 آذر 4
پدر گونگ بوک او را از خواب آشفته ای که میبیند بیدار میکند و وقتی از او حالش را میپرسد وجوابی نمیبیند از دوست گونگ بوک میپرسد که او چش شده واو میگوید که گونگ بوک در حال تمرین شمشیر بازی میباشد این باعث نگرانی پدر گونگ بوک میشود که او قصد دارد که با آنها بجنگد بناربر این تصمیم میگیرد که گونگ بوک را از آن محل به جزیره ای دیگر بفرستد

بانو جانگ هوا قصد دارد که برای عبادت به معبد برود وبرای اینکار گونگ بوک انتخاب میشود او بانو جانگ هوا و ندیمه او را به آنجا میبرد و با دیدن او در حال عبادت سخت مشغول نگاه کردن به او میشود

عبادت او که تمام میشود در حال بازگشت بانو جانگ هوا متوجه جزیره ای میشود واز گونگ بوک درباره آن میپرسد گونگ بوک نیز میگوید آن جزیره ساهیانگ است و در آن پرندگان و حیوانات وحشی زندگی میکنند.او نیز مجذوب آن جزیره میشود

تمرینات شمشیربازی بین گونگ بوک و یونگ جان همچنان ادامه دارد و سرانجام گونگ بوک در شمشیرزنی مهارت بیشتری کسب میکند و قدرت شمشیرزنی او بالا میرود.در آخرین تمرین آنها یونگ جان میگوید که او قصد ترک چانگ هی را دارد وباید به چین برود گونگ بوک درخواست میکند که او نیز جز یاران رییس او شود ولی یونگ جان اشاره میکند که رییسش قبول نمیکند ومیگوید که بازهم همدیگر را خواهیم دید وبعد میرود

دربازار یونگ جان چشمش به بانو جانگ هوا میافتد وبا اولین نگاه او نیز عاشقش میشود.او پیش رییسش میرود ولی در حال رفتن دزدی کیسه او را میدزدد او چاقویش را در میآورد واو را با آن از راه دور میزند.بانو جانگ هوا با دیدن این صحنه آشفته میشود رییس او نیز برای تنبیه میگوید که او باید از بالای صخره به پایین بپرد

بانو جانگ هوا نیز با دیدن آن صحنه بیمار میشود.این قضیه باعث میشود که دادستانی در مورد حفاظت جزیره در مقابل دزدان دریایی حفاظت بیشتری را انجام دهد وجزیره را برای یافتن دزدان دریایی جست و جو کنند.پدر گونگ بوک به آنها میگوید که برای رفتن به جزیره بیکیوم برای ساختن کشتی آماده شوند او اشاره میکند که برای رفتن به چین پاسپورت احتیاج هست که برای آن باید پول داشته باشند.آنها سرانجام بطور مخفیانه بسمت کشتی که آنها را به آن جزیره میبرد میشوند

پدر گونگ بوک با معاینه کشتی به آنها میگوید که سه یا چهار روز کار دارد یکی از افراد آنجا اشاره میکند که آنها باید ده روز دیگر در چین باشند واگر او کارش را زودتر انجام دهد دوبرابر پاداش میگیرد.آنها نیز کارشان را آغاز میکنند.از این طرف یونگ جان که از صخره به پایین پریده بود بسختی از صخره های ساحلی بالا می آید وپیش رییس برمیگردد سپس موقعیت مکانی نیروهای محافظ جزیره را به او نشان میدهد.

از این طرف گونگ بوک با دیدن کشتی کنار ساحل ونگهبانان آن بمشکوک میشود او به پدرش میگوید که این کشتی را که تعمیر میکنند یک کشتی دزدان دریایی است.پدرش میگوید که توی چانگ هی کشتی دزدان دریایی دیده نشده وبه این قضیه فکر نکند.از این طرف مبارزه ای دیگر بین گونگ بوک وپسر رییس دادستانی آغاز میشود و اینبار گونگ بوک او را شکست میدهد این باعث میشود که او خشمگین شود وقصد کشتن او را دارد که بانو جانگ هوا سر میرسد و جلوی اینکار را میگیرد

بانو جانگ هوا به گونگ بوک میگوید که میخواهد جزیره ساهیانگ را ببیند.گونگ بوک نیز او را با قایق به آن جزیره میبرد و مکانهای مختلف آن را به او نشان میدهد.آنها جایی مینشینند و مشغول صحبت میشوند گونگ بوک اشاره میکند که این مکان شاید برای بانو جانگ هوا زیبا باشد ولی برای آنها این مکان پر از رنج وسختی است ومردمی که روی کشتی کار میکنند یا کشتیها را تعمیر میکنند همیشه گرسنه هستند.او اشاره میکند که اکثر مردم اینجا بخاطر حملات دزدان دریایی اعضای خانوادشان را از دست داده اند و وقتی بانو جانگ هوا میگوید تو نیز از دست داده ای میگوید که مادرم.بانو جانگ هوا نیز میگوید که او نیز مادر ندارد

پدرگونگ بوک و سایرین برای تعمیر کشتی دوباره به آن جزیره میروند اما اینبار کنجکاوی گونگ بوک باعث میشود آنها به داخل کشتی بروند و با دیدن نقره ها وغنیمتهای داخل آن متوجه میشوند که این یک کشتی دزدان دریایی است آنها به سرعت پس از پایان کار آنجا را ترک میکنند.در ساحل افراد گارد به دقت همه را مورد بررسی قرار میدهند آنها به سبدی که در دست گونگ بوک است مشکوک میشوند و به او میگویند که آنرا باز کند اما آنها شانس میآورند ودقیقا در همان لحظه اتفاقی میافتد که باعث میشود که آنها سبد او را نگردند

یکی از افرادی که در تعمیرات کشتی در آن قسمت زندانی بود از آنجا فرار میکند و قضیه دزدان را به اطلاع دادستانی میرساند.رییس دادستانی نیز دستور سریع میدهد که بندر بسته شود ونیروهای گارد در آنجا مستقر شوند سپس به آن مرد میگوید که پیشاپیش سربازان دنبال کسانی که کستی دزدان دریایی را تعمیر کردند بگردد.آنها متوجه خطرناک بودن وضعیت میشوند وسریع آماده ترک جزیره میشوند.یک کشتی در شب هنگام و نور کامل ماه به سمت چین میرود پدر گونگ بوک به همراه او و چانگ میون شب هنگام به آنطرف میروند ولی سربازان آنها را میبینند وپدر گونگ بوک برای نجات جان آنها از طرفی دیگر میرود واین باعث میشود که با تیری کشته شود و گونگ بوک و چانگ میون نیز دستگیر میشوند

رییس دادستانی آنها را مورد بازپرسی قرار میدهد اما آنها چیزی نمیدانند.او نیز دستور میدهد که آنها را زندانی کنند تا زبان باز کنند اما دزدان دریایی شب هنگام به جزیره حمله میکنند و قتل عام مردم جزیره توسط آنها آغاز میشود

دوست همیشگی آنها سریع به آنجا میرود و آنها را از زندان نجات میدهد به آنها کمک میکند که به بالای دیوار بروند وخودش به طرفی دیگر میرود از این طرف یونگ جان نیز با چاقویی پدر بانو جانگ هوا را میکشدبانو جانگ هوا نیز توسط دزدان دریایی دستگیر میشود



 نوشته شده توسط زانیار در جمعه 86/10/14 و ساعت 1:1 صبح | نظرات شما درباره این مطلب()
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خلاصه قسمت ششم افسانه جومونگ
عکس هاجین بازیگرامپراطوردریا
[عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا