با سلام خلاصه قسمت یازدهم امپراطور دریا را تقدیم میکنم
گونگ بوک در مبارزه پیروز میشود وبعد از آن بانو جمی بخاطر نگاه خشمگین گونگ بوک به خودش نگران میشود او با جانگ هوا صحبت میکند ومیگوید که همان موقع که آنها اسیر بودند باید آنها را میکشتند.از این طرف هم ارباب جو بمناسبت پیروزی گلادیاتورها جشنی برپا میکند
گونگ بوک شب هنگام به میون میگوید که او بانو جمی را در پایان مسابقه دیده و اگر او اینجاست پس بانو جانگ هوا هم باید در یانگزو باشد.از این طرف یون جان به بانو جانگ هوا میگوید که گونگ بوک برای ساختن دیوار قلعه کیلومترها از یانگزو دور میباشد و او بهتر است که گونگ بوک را فراموش کند.جانگ هوا نیز اشک میریزد. بقیه ادامه قسمت را در ادامه مطلب ببینید.
بانو جمی از ارباب لی میخواهد که جایی برای دیدن مسابقه در مسابقه بعدی نیز برای او درست کند.مسابقه شروع میشود وگونگ بوک با حریفش مبارزه را آغاز میکند بعد از گذشت زمانی از نبرد ناگهان کلاهخود حریف گونگ بوک میافتد واو میبیند که حریفش موچانگ است.در لحظه ای که شمشیرهایشان بهم گیر میکند گونگ بوک به او میگوید که او گونگ بوک است.یک نفر باید در این نبرد کشته شود با ضربه ای موچانگ به زمین میخورد ولی گونگ بوک با تعلیماتی که از موچانگ دیده بود به نقطه ای از بدن او ضربه میزند که او را بیهوش میکند ولی او نمیمیرد
بانو جمی از نگاه گونگ بوک به خودش بسیار نگران است اما همراهان او میگویند که او یک گلادیاتور است وباید منتظر مرگ او باشند.بعد از پایان نبرد طبق قولی که ارباب جو به سول پیانگ داده بود آندو را به آنجا میبرد تا جز افراد او شوند.در آنجا نیز گونگ بوک قضیه سالها پیش که میخواستند از چانگ هی فرار کنند ودر کشتی او مخفی شده بودند را برای او بازگو میکند
بانو جمی از اینکه نتوانسته با پول گونگ بوک را بخرد بسیار ناراحت است سول پیانگ هم گونگ بوک ومیون را بعنوان افسران محافظ خودش منصوب میکند.گونگ بوک برای بار اول با چاریونگ دختر ارباب سول پیانگ روبرو میشود
چاریونگ نیز به آنها میگوید که باید استراتژی نبرد و همچنین زبان چینی بیاموزند.گونگ بوک از چاریونگ درخواست میکند که به او اجازه دهد تا برای پیدا کردن شخصی از گروه تجاری شیلا در شهر بگردند.او نیز یکی از روسا را برای کمک به آنها میفرستد اما گونگ بوک نمیتواند جانگ هوا را پیدا کند
میون در صحبتی با گونگ بوک به او میگوید که چرا او اینقدر به فکر فرو میرود عشق باید باعث شادی او شود نه اینکه او را دچار غم وافسردگی کند و گونگ بوک میگوید که او برای رسیدن به بانو جانگ هوا باید بانو جمی را نابود کند وبرای اینکار باید تجارت یاد بگیرد
گونگ بوک ومیون برای آموزش به افراد سول پیانگ منصوب میشوند.در جلسه اول هاجین نبردی آموزشی با هاجین میکند که هاجین مصلحتی شکست میخورد میون او را تنبیه میکند که وسایلی را با دستش نگه دارد سپس نقاط حساس بدن را با وسیله هاجین میگوید که لحظه ای هاجین دستش را میگیرد وفشار میدهد ومیگوید که او سالها یک افسر محافظ بوده ونمیخواهد که او نقاط حساس را به او آموزش دهد!
از این طرف ارباب جو به جانگ هوا میگوید که اگر قصد تجارت با او را دارد باید با او یک ظزف شراب بنوشد و او نیز اینکار را میکند.یک ظرف دیگه هم جانگ هوا میخورد وسپس میگوید که حالا شما با من تجارت میکنید؟اما وقتی بیرون میروند جانگ هوا بیهوش میشود!
یون جان از او مراقبت میکند تا بهوش بیاید.ارباب لی از یون جان میپرسد که آیا او احساسی نسبت به جانگ هوا دارد واو میگوید نه .در منزل سول پیانگ گونگ بوک و میون آموزشهایی که به افراد داده اند را به او نشان میدهند که رضایت او را جلب میکند.در بندر گروه تجاری سول پیانگ آماده برای سفری با کشتی است که در بندر گروه تجاری بانو جمی به رهبری جانگ هوا نیز مشغول بار زدن بودند.و سرانجام چشم گونگ بوک به جانگ هوا میافتد اما با گذشت زمانی عده ای از افراد برای دستگیری جانگ هوا وارد کشتی میشوند و گونگ بوک نگران میشود