بعد از رفتن گونگ بوک جانگ هوا با چهره ای پریشان به بازگشت گونگ بوک فکر میکند.یوم مون به ارباب لی خبر میدهد که گونگ بوک زنده برگشته و سربازی که به آنها رشوه داده بودند اکنون در اسارت آنهاست.یوم مون به افرادش میگوید که آنها باید برای رهایی از این وضعیت اول سربازی که به او رشوه داده بودند را بکشند وسپس گونگ بوک را از آنجا فراری دهند
بقیه اش را در ادامه مطلب ببینید.
گونگ بوک شب هنگام به جانگ هوا در مغازه اش در بازار نگاه میکند.بعد از رفتن او در حال برگشت افراد یوم مون به او حمله میکنند ولی گونگ بوک آنها را شکست میدهد ولی دستش زخمی میشود که در منزل ارباب سول هاجین دستش را میبندد.گونگ بوک منتظر شنیدن نتیجه تحقیقات از سرباز رشوه گرفته هستند ولی وقتی ارباب جو میفهمد این تحقیقات بوسیله وانگ چانگ ها انجام میشود میگوید که او از کسانیست که از ارباب لی حمایت میکند ورشوه های بزرگی در این راه دریافت کرده است وبنابر این راهی برای نجات ارباب لی پیدا میکند
توسط چاریونگ گونگ بوک متوجه میشود که آقای وانگ از قمار خیلی خوشش می آید بنا بر این گونگ بوک از ارباب جو میخواهد که کمکش کند.آنها نقشه جالبی میکشند در این بازی ارباب جو وانگ را شکست میدهد و آقای وانگ میخواهد مالک آن منزل بیاید که رییس موچانگ طبق نقشه وارد میشود او از رییس موچانگ درخواست سه هزار سکه نقره میکند رییس موچانگ هم میپذیرد ومیگوید که او باید یک تعهد نامه به او بدهد.سپس با ادامه بازی آقای وانگ پنج هزار سکه مقروض میشود
این باعث میشود که او دوباره از رییس موچانگ پول بخواهد ولی او نمیپذیرد.با رفتن ارباب جو رییس موچانگ طبق نقشه به آقای وانگ میگوید که او باید تا پنجم ماه بعد پول را بازگرداند در غیر این صورت گزارش این موضوع را به بانو چابی خواهد داد.سپس گونگ بوک به سراغ او میرود ومیگوید که او میتواند کمکش کند.آقای وانگ مجبور میشود پیش ارباب لی برود و بگوید که همه مدارک نشان میدهد که ارباب لی در گذشته قاچاق میکرده و نمیتواند دیگر کمکی به آنها بکند.سپس میگوید که آنها باید برای نجات جانشان از یانگزو فرار کنند
ارباب لی دستور فرار از یانگزو را میدهد.بانو جمی برای استفاده از این موقعیت با صندوق پر سکه به نزد ارباب لی میرود و با زیرکی مغازه های او را در بازار میگیرد ولی سربازان همه جا را برای جستجوی ارباب لی وافرادش میگردند.یوم مون قبل از فرار برای دیدار جانگ هوا میرود.و با دیدن او میگوید که او دارد یانگزو را ترک میکند و میخواسته قبل از رفتن یکبار او را ببیند اما گونگ بوک وافرادش او را میبینند و جنگی بین آنها شروع میشود که بعد از لحظاتی گونگ بوک از میون میخواهد که صبر کند.نبرد بین گونگ بوک و یوم مون آغاز میشود گونگ بوک لحظه ای یوم مون را زخمی میکند و این باعث میشود او سریع سوار بر اسب شود و فرار کند
این باعث میشود یوم مون در موعد مقرر به کشتی ای که آنها باید با آن فرار کنند نرسد.به ارباب سول خبر میرسد که بانو جمی تمام معاملات ارباب لی را گرفته است.یوم مون سرانجام در منزل بیهوش میشود وسوهانگ مراقبت از او را بر عهده میگیرد.او جانگ هوا را بر بالین او می آورد ومیگوید که یوم مون در این سالها حتی یک نگاه کوتاه هم به او ننداخته و حالا میفهمد که کسی که قلب او را تسخیر کرده او میباشد.جانگ هوا مراقبت از یوم مون را بر عهده میگیرد
سرانجام بعد از سه شبانه روز یوم مون بهوش می آید و در صحبتی که بین آنها میشود جانگ هوا از یوم مون میخواهد که او را فراموش کند و در قلبش نکه ندارد زیرا تنها مردی که او دوستش دارد گونگ بوک است سپس آرزو میکند او به سلامت از یانگزو خارج شود.در حالیکه یوم مون زخمی را از منزلش بیرون میبرند با گونگ بوک روبرو میشوند.گونگ بوک قصد کشتن یوم مون را دارد ولی دقیقا در لحظه ای که میخواهد اینکار را بکند جانگ هوا سر میرسد و میگوید که او نباید اینکار را انجام دهد زیرا یوم مون وقتی که او با تیرهای زخمی مجروح شده بود جانش را نجات داده بود.گونگ بوک بعد از لحظاتی به یوم مون میگوید برو....یوم مون هم با عصبانیت فریاد میزند که منو بکش....