سلام خدمت دوستان عزیزم خلاصه قسمت بیستم امپراطور دریا را تقدیم میکنم
گونگ بوک بدنبال یوم مون میرود ولی او را در بازار گم میکند.از اینطرف بانو جمی در مورد حضور نخست وزیر صحبت میکند و به این نتیجه میرسد که همانطور که یی سا گروه ارباب لی را بعنوان بازرگان نظامی انتخاب کرده نخست وزیر قصد دارد از گروه ارباب سول به این منظور استفاده کند ارباب سول در یک جلسه میگوید که آنها سودی در این زمینه نخواهند برد زیرا سربازان یی سا دو مجرای بزرگ را بسته اند وآنها برای تجارت باید در سربازان آنها نفوذ کنند
ادامه اش را در ادامه مطلب ببینید
ارباب سول جلسه ای بین روسا برگزار میکند تا آنهایی که موافقند در زمینه پیشنهاد نخست وزیر به او بپیوندند اما کسی غیر از ارباب جو به او نمیپیوندد.سرانجام یوم مون تصمیم میگیرد برای کشتن نخست وزیر خودش دست بکار شود.بدستور ارباب سول برای تجارت برنج ونمک ماموران امنیتی بیشتری را انتخاب میکنند
سرانجام زمینه برای اجرای نقشه یوم مون آماده میشود یکی از وزرا قصد دیدار با نخست وزیر را دارد که این امر توسط سوهانگ به یوم مون اطلاع داده میشود.یوم مون و افرادش آنها را میکشند و سپس بجای آنها وارد منزل ارباب میشوند.
گونگ بوک به سربازان مافظ آنها شک میکند که آنها با اینکه از قصر جیانگسو آمده اند چرا پایشان هیچ لجنی ندارد در حالیکه این جاده پر از لجن است.درگیری شکل میگیرد و گونگ بوک آنها را میکشد ولی یوم مون کار خودش را کرد و قبل از اینکه گونگ بوک قضیه را بفهمد بوسیله خنجری که در دل یک ماهی جاسازی کرده بود نخست وزیر را میکشد
آنها بسرعت یوم مون را پیدا میکنند طی درگیری گونگ بوک چند بار به یوم مون ضربه میزند ولی سرانجام او فرار میکند سراسر شهر پر از سربازان امنیتی میشود تا از خروج یوم مون جلوگیری شود.یوم مون سرانجام به دیدار بانو جمی میرود و از او برای خروج از یانگزو کمک میگیرد
بانو جمی هم تصمیم میگیرد به گروه یی سا ملحق شود و جانگ هوا را برای سفری همراه آنها میفرستد.یوم مون در محلی مخفی در پشت کالسکه جانگ هوا مخفی میشود و سرانجام از یانگزو خارج میشوند.قبل از اینکه جانگ هوا بندر را ترک کند با گونگ بوک دیدار میکند نامه ای توسط بانو جمی به جانگ هوا داده شده بود که او باید بعد از ترک یانگزو میخواند در این نامه نوشته شده بود که جانگ هوا ویوم مون نه به شیلا که به مقر یی سا میروند بازگشت یوم مون باعث میشود که یی سا ارباب لی را بعنوان بازرگان نظامی خودش انتخاب کند
جانگ هوا به دیدار یی سا میرود ونامه بانو جمی را به او میدهد.در جلسه ای از گونگ بوک خواسته میشود راهی برای نفوذ به مجرای بزرگ پیدا کند واو نقشه ای را طراحی میکند آنها با کشتی به سمت سربازها میروند در آنجا موچانگ و میون به سربازهای شرق و گونگ بوک به سربازان غرب مجرا حمله میکنند تا ارباب یو از وسط کانال کشتی را هدایت کند گونگ بوک و افرادش برای اجرای ماموریت میتازند.