زانیار - افسانه جومونگ و امپراطور دریا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز: چهارشنبه 103 اردیبهشت 12

عکس گونگ بوک و یون

 

 


 نوشته شده توسط زانیار در چهارشنبه 86/10/26 و ساعت 7:3 عصر | نظرات شما درباره این مطلب()

خلاصه قسمت بیست و ششم امپراطور دریا

سلام دوستان عزیز امیدوارم که حالتان خوب باشد و با سلامت کامل از این موج بیسابقه سرما وبرف گذشته باشید با خلاصه قسمت بیست و ششم امپراطور دریا در خدمت شما هستم


کیم چانگ گیوم (برادر جانگ هوا)بعنوان فرمانده موجینجو در جلسه ای با بازرگانان یانگزو درباره تجارت با آنها صحبت میکند.بانو جمی در ادامه حرفهای او به گونگ بوک اشاره میکند که چطور چنین فرد بی ارزشی در جلسه حضور دارد اما ارباب جو میگوید که او مسئول حمل ونقلهای تجارتی یانگزو میباشد وهمه چیز زیر نظر اوست.بانو جمی در ادامه درباره تجارت ابریشم وسود زیادی که میتواند به بازرگانان یانگزو برسد صحبت میکند و قرار بر این میشود بازرگانی که کمترین مبلغ را اعلام کند برنده این تجارت شود.

در صحبتی که بین ارباب سول چاریونگ و گونگ بوک میشود به این موضوع اشاره میشود که این تجارت ابریشم با خانواده شاه نیست بلکه تجارت با بانو جمی میباشد و او با خرید با قیمت ارزان ابریشم آنرا با سود زیاد میفروشد ارباب سول اشاره میکند که او قصد ندارد در مزایده شرکت کند اما گونگ بوک میگوید که آنها باید شرکت کنند واشاره میکند که برای گسترش تجارت واهداف بزرگشان این فرصت خوبی برای راه یافتن به شیلا میباشد سپس اشاره میکند که او قصد دارد از طریق دریا شیلا ژاپن و چین را به هم متصل کند (هدف اصلی مجموعه امپراطور دریا و گونگ بوک )

قیمتهای کم بازرگانان برای تجارت ابریشم گونگ بوک را به فکر فرو میبرد.از طرفی بانو جمی به افسر محافظانش میگوید که تمام بازرگانانی که قصد تجارت با او را دارند را جمع کند زیرا تصمیم دارد گروه تجاری جدیدی در یانگزو ایجاد کند اما گونگ بوک با نقشه ای سریعا تمام ابریشم تجار یانگزو را با قیمت ده سکه میخرد وبا اینکار باعث اتحاد دوباره بازرگانان یانگزو میشود

در روز مزایده هیچ رییسی در آن شرکت نمیکند که باعث تعجب بانو جمی میشود اما گونگ بوک سر میرسد وپیشنهادشان را که دوازده سکه میباشد ارائه میدهد آنها نیز چون مجبور به خرید سریع میباشند سرانجام قبول میکنند وبه این شکل بازهم گونگ بوک بانو جمی را شکست میدهد ارباب سول به گونگ بوک دستور میدهد گروه تجاری برای تجارت بین شیلا وژاپن ایجاد کند

گونگ بوک برای شروع اینکار کشتی سازها و ملوانانی که از چانگ هی آمده اند را به تعمیر کشتی ها و یاد گرفتن راههای دریایی میگمارد سپس به ارباب سول میگوید که برای شروع تجارت باید راه دریایی و پایگاهی داشته باشند وبه این منظور جزیره چانگ هی که زادگاهش میباشد را پیشنهاد میدهد که ارباب سول میپذیرد.از طرفی گروه تجاری بانو جمی در دریا مورد حملات متعدد دزدان دریایی واقع میشود اما با دستگیر شدن جانگ دال بانو جمی متوجه میشود ارباب لی دزد دریایی شده و همینک در جزیره سوجوک میباشد

بانو جمی تصمیم میگیرد از ارباب لی برای منافعش استفاده کند وبه این منظور توسط جانگ دال نامه ای برای او میفرستد.ارباب لی مخفیانه به ملاقات او میرود در این ملاقات بانو جمی از یوم مون میپرسد و وقتی ارباب لی اشاره میکند که او شمشیر تیزی در قلبش نگه داشته است میگوید که او باید این شمشیر را علیه گونگ بوک به کار ببرد.در یانگزو گونگ بوک از یون میخواهد که با او به چانگ هی بیاید اما در همین لحظه خبر میرسد که یک گروه تجاری شیلایی مورد حمله دزدان دریایی قرار گرفته و وقتی آنها به ملاقات ناخدای آن که زنده برگشته میروند متوجه میشنود رییس یو از گروه بازرگانی ارباب سول میباشد

بانو جمی به جزیره سوجوک که مخفیگاه ارباب لی میباشد میرود.در این ملاقات ارباب لی از اهدافش میگوید و اشاره میکند که بانو جمی و نیروهایش با او متحد شوند بانو جمی نیز بعد از مدتی موافقت میکند امادر یانگزو گونگ بوک با تصمیمی دلیرانه میخواهد که به شیلا برود و دزدان دریایی را شکست دهد زیرا برای رسیدن به اهدافش آنها مانع بزرگی خواهند بود.رییس موچانگ هم میگوید که از اینکه وقتش را با مشروب بگذراند خسته شده و با او به شیلا میرود

ارباب سول با خواسته گونگ بوک موافقت میکند.آنها تصمیم داشتند قبل از رفتن یون را هم با خود ببرند اما او برای ماموریتی اعزام شده بود به همین دلیل گونگ بوک ورییس موچانگ با افسران امنیتی عازم شیلا میشوند.در راه سفر گونگ بوک به یاد گذشته های تلخ و از دست دادن پدر ومادرش میافتد.سرانجام آنها به موجینجو میرسند در حال رفتن ناگهان جانگ هوا از مسیر آنها رد میشود اما گونگ بوک او را نمیبیند آنها برای روزهای سخت آینده میتازند.....

خواهشمندم نظر بدهید


 نوشته شده توسط زانیار در سه شنبه 86/10/25 و ساعت 10:3 عصر | نظرات شما درباره این مطلب()

سانسور های قسمت بیست و چهارم امپراطور دریا

وقتی یوم مون زخمی شد یه تکه گنده رو سانسور کردن.نگفتن تماشاچی نمیگه خوب این یوم مون چطوری خوب شد؟ماجرا اینه که یوم مون خوابیده و جانگی میاد پیشش:


 



یوم مون به جانگهوا میگه که شما که رفتین فرمانده گونگ سر رسید



و وقتی میبینه که جانگهوا مضطرب شده بهش میگه تو که اینقدر نگران اونی چرا اینجا موندی ؟چرا نمیری؟ من که تا حالا چند بار بهت گفتم برو


جانگهوا جواب میده که من به خاطر جون گونگ سرنوشتم رو عوض کردم و به قولی که بهتو دادم عمل میکنم.


یوم مون هم عصبانی میشه و میگه من توصحنه جنگ به خاطر اون فرمانده وانگ رو از دست دادم و ازش شکست خوردم و در رفتم. این دفعه دیگه حتی اگه خودتم بخوای نمیذارم بری

گفتی زنم میشی؟حتی اگه فقط گونگ رو بخوای، حتی اگه فقط جسم بی جونت هم ماله من باشه نمیذارم بری من هرگز گونگ رو نمیبخشم که منو توی این وضعیت انداخت..

 

وقتی داداش جانگهوا داشت با اون ناخدا مذاکره های خلاف میکرد ارباب یی در حال فضولیه...

اینجا ارباب یی رو بایه بانوی محترمه (برای چند ثانیه کوتاه)نشون میده که فقط جسد زن رو از تصویر کندن

و قیافه ارباب جو رو کش اوردن


 

صحنه دستگیری جانگهوا که به خاطر حفظ روحیه ظریف خانوم ها سانسور شد


 


وقتی جانگی رو زندانی کردن یوم مون میاد نگاهش میکنه من نفهمیدم واسه چی سانسور شد اخه موسیقی متنش هم بی کلام بود!


 


وقتی جنگ شروع میشه و اون سه تا همدیگر رو میبیینن این یوم مونه که دست جانگهوا رو میکشه میبره اینطوری که سانسور شد انگار جانگی خودش داشت در میرفت

 


 


 نوشته شده توسط زانیار در سه شنبه 86/10/25 و ساعت 7:2 عصر | نظرات شما درباره این مطلب()

خلاصه قسمت بیست و پنجم امپراطور دریا



یوم مون دستان جانگ هوا را میگیرد واز آنجا فرار میکنند اما گونگ بوک دستور میدهد یک تیم تعقیب تشکیل شود واز آنجا که حدس میزند او به بندر یوسان خواهد رفت به آن سمت میتازند یوم مون با گروهی درگیر میشود که این باعث میشود زخمی شود بعد از بستن زخمش با جانگ هوا صحبت میکند واین باعث میشود جانگ هوا تنها بطرف یوسان برود .یوم مون در جایی کمین میکند ودر حالیکه قصد دارد با خنجر گونگ بوک را بزند این خنجر به یون که متوجه او شده بود برخورد میکند آنها با هم درگیر میشوندیوم مون که دید نمیتواند در مقابل گونگ بوک مقاومت کند سوار بر اسبش فرار میکند





  در این میان جانگ هوا که با بیاد افتادن حرفهای یوم مون در حال بازگشت پیش آنهاست توسط راهزنانی محاصره میشود یوم مون در حال فرار بر روی تپه ای بلند میرسد و خود را در محاصره آنها میبیند با اسبش به داخل دریا میپرد راهزنان در حال بردن جانگ هوا هستند که متوجه گروه گونگ بوک میشوند وجایی مخفی میشوند.آنها جلوی دهان جانگ هوا را میگیرند تا او نتواند صدایشان کند در بندر یوسان جانگ دال یوم مون را در که درحال بیهوش شدن است پیدا میکنند در اردوگاه گونگ بوک سخت در فکر میباشد





افراد گونگ بوک یی سا را دستگیر میکنند و به مقر گونگ بوک میروند.فرمانده ارتش ووجینگ جون هم بعد از مدتی به کمپ میرسد و او را با خود میبرد.چاریونگ از یون درباره علت حال خراب گونگ بوک میپرسد واو نیز ماجرای ماندن جانگ هوا در اردوگاه یی سا برای نجات جان گونگ بوک را توضیح میدهد.گونگ بوک بخاطر موفقیتهایش در نبرد بعنوان فرمانده ارتش ووجینگجو انتخاب میشود ولی گونگ بوک قبول نمیکند.





گونگ بوک در صحبتی با ارباب سول میگوید که او قصد ندارد به حکومت تانگ خدمت کند ودوست دارد تاجر موفقی شود و از ارباب سول میخواهد که به او کمک کند.ارباب سول نیز میپذیرد.دوسال از این ماجرا میگذرد و در این دوسال گونگ بوک هیچ خبری از جانگ هوا ندارد.در این میان یون برخلاف گونگ بوک به خدمتش به حکومت تانگ ادامه میدهد.گونگ بوک برای تجارتی به ژاپن رفته بود اما با گذشت مدت مورد نظر هنوز به یانگزو برنگشته بود واین باعث نگرانی ارباب سول وارباب جو که در صورت نیامدن گونگ بوک آبجوسازیش را از دست میداد شده بود





اما در موجینجو برادر چانگ هوا بعنوان فرماندار جدید آن منصوب میشود که این بخاطر تلاشهای دوساله بانو جمی در این زمینه بود او به بانو جمی اطمینان میدهد که در خدمت  او خواهد بود گونگ بوک و گروهش سرانجام از سفر ژاپن با سود زیادی برمیگردند .بعد از مدتی از جانب ارباب هووانگ درخواستی برای ازدواج پسرش با چاریونگ میرسد اما چاریونگ میگوید که کس دیگه ای را در نظر دارد و ارباب سول میفهمد این شخص گونگ بوک میباشد و در صحبتی با او میگوید که چاریونگ درخواست را رد کرده و او حدس میزند چاریونگ گونگ بوک را دوست دارد





گونگ بوک به فکر فرو میرود وسرانجام شب هنگام به دیدارش میرود وبه او میگوید که نباید او را در قلبش نگه دارد و باید با کسی باشد که فقط او را دوست داشته باشد چاریونگ هم میگوید که میداند او جانگ هوا را دوست دارد اما تا وقتی که او در قلبش جایی برای او داشته باشد صبر میکند.روز بعد در حالیکه گونگ بوک وارباب سول منتظر گروهی از موجینجو هستند با ناباوری بانو جمی را میبینند که همراه با برادر جانگ هوا که فرمانده جدید موجینجو میباشد وارد میشوند....




 نوشته شده توسط زانیار در دوشنبه 86/10/24 و ساعت 4:34 عصر | نظرات شما درباره این مطلب()

خلاصه قسمت بیست و چهارم امپراطور دریا

یوم مون و افرادش برای نجات جان ارباب لی وجانگ هوا با سربازان درگیر میشوند.دقایقی از درگیری آنها میگذرد که گونگ بوک و افرادش سر میرسند وبا آنها درگیر میشوند.یوم مون و گونگ بوک لحظاتی نبرد میکنند اما یوم مون سوار بر اسب فرار میکند در همین حین گونگ بوک کمانی را بر میدارد وبا یک تیر یوم مون را زخمی میکند

بقیه اش را در ادامه مطلب ببینید.

ادامه مطلب...

 نوشته شده توسط زانیار در یکشنبه 86/10/23 و ساعت 9:16 عصر | نظرات شما درباره این مطلب()

سلام عزیزان با خلاصه قسمت بیست و سوم امپراطور دریا در خدمتتان هستم

 

 

گونگ بوک با گروه کوچکش با نقشه ای حساب شده ژنرال جانگ را نجات میدهند و یوم مون در این نبرد شکست میخورد وکسی نمیداند که او زنده هست یا مرده و اما دوستان سربلند ما با موفقیت به خانه بازمیگردند

گونگ بوک در جلسه ای که بخاطر موفقیت آنها برگزار شد به این موضوع اشاره میکند که ارتش ووجینگجون بخاطر شرایط بد آب و هوایی عقب نشینی کرده اما آنها هنوز هم قوی هستند.از این طرف یون بسراغ معشوقه اش هاجین میرود !البته رییس موچانگ آنها را میبیند!

ادامه اش را در ادامه مطلب بخونید.

ادامه مطلب...

 نوشته شده توسط زانیار در یکشنبه 86/10/23 و ساعت 9:11 عصر | نظرات شما درباره این مطلب()

گونگ بوک با شنیدن اینکه جانگ هوا برای نجات جان او حاضر شده همسر یوم مون شود بسیار ناراحت میشود.اما این مساله که او میداند بانو جمی تاجر ارتش یی سا دو شده باعث میشود به ملاقات بانو جمی برود .او بانو جمی را تهدید میکند که اگر در کمتر از یک ماه جانگ هوا را به یانگزو برنگرداند او این ماجرا را به جی دوشی خواهد گفت

بقیه اش را در ادامه مطلب بخونید.

ادامه مطلب...

 نوشته شده توسط زانیار در یکشنبه 86/10/23 و ساعت 9:9 عصر | نظرات شما درباره این مطلب()

عکس گونگ بوک


 نوشته شده توسط زانیار در شنبه 86/10/22 و ساعت 1:48 صبح | نظرات شما درباره این مطلب()

هاجین

خواهشمندم نظر درباره این عکس و این بازیگر نظر بدهید...


 نوشته شده توسط زانیار در شنبه 86/10/22 و ساعت 1:46 صبح | نظرات شما درباره این مطلب()

گونگ بوک و افرادش برای اجرای ماموریت از هم جدا میشوند و در ساعتی مشخص حمله را آغاز میکنند و در این حمله موفق میشوند.یون خبر این پیروزی را به فرمانده یو میرساند تا کشتیهای آنها وارد کانال بزرگ شوند.این خبر به گوش یی سا میرسد و یوم مون وافرادش برای جلوگیری از خطر گونگ بوک به منزل ارباب سول حمله میکنند اما بجای ارباب سول دخترش چاریونگ را به اسارت میگیرند

یکی از فرماندهان امپراطوری به دیدن گونگ بوک می آیو وضمن گفتن اینکه موفقیت آنها را به امپراطور گزارش خواهد کرد میگوید که آنها فعلا پولی ندارند وبعدا پرداخت خواهند کرد بنا بر این آذوقه را تخلیه کنید گونگ بوک با مسئولیت خودش اینرا میپذیرد.جانگ دال از طرف ارتش یی سا به دیدار گونگ بوک میرود ومیگوید که چاریونگ در اسارت آنهاست و اگر میخواهد او را زنده برگرداند باید خودش را تحویل ارتش یی سا ویوم مون دهد.گونگ بوک نیز به فکر فرو میرود

او نامه ای مینویسد و همه چیز را توضیح میدهد وسپس خود را تسلیم آنها میکند .گونگ بوک را زندانی میکنند از طرفی جانگ هوا در حال ترک آنجا وبازگشت به یانگزو میباشد که سون جانگ قضیه را به او میگوید و او به اردوگاه یی سا برمیگردد و از یوم مون میخواهد او را نجات دهد

 وقتی او قبول نمیکند از او خواهش میکند اینکار را انجام دهد واگر او را نجات دهد او زنش خواهد شد یوم مون نیز با عصبانیت قبول میکند ومیگوید تا روزی که بمیرد اجازه نمیدهد او به پیش فرمانده جانگ برگردد

یوم مون گونگ بوک را نجات میدهد و قبل از رفتن به او میگوید که از این ببعد زندگی برای او بدتر از مرگ خواهد شد یوم مون به جانگ هوا میگوید که یک کشتی در بندر یانگزو منتظر اوست و او میتواند برگردد اما جانگ هوا میگوید که او قول داده وهمسر او خواهد شد در یانگزو ارباب سول به بیماری سختی دچار میشود و از طرفی دیگر سون جانگ قضیه جانگ هوا را به گونگ بوک میگوید....


 نوشته شده توسط زانیار در شنبه 86/10/22 و ساعت 12:47 صبح | نظرات شما درباره این مطلب()
<      1   2   3   4   5   >>   >
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خلاصه قسمت ششم افسانه جومونگ
عکس هاجین بازیگرامپراطوردریا
[عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا